ذات تو غنی و ما همه محتاجیم
محتاج به غیر خود مگردان مارا
ذره خاکم و در کوی تو ام جای خوش است
ترسم ای دوست که بادی ببرد ناگاهم
ذوقی چنان ندارد بی دوست زندگانی
دودم به سر برآمد زین آتش نهانی