وبلاگ خوش نویس

مرجع آموزش انشا نویسی و ارائه اشعار رباعی ویژه مشاعره

وبلاگ خوش نویس

مرجع آموزش انشا نویسی و ارائه اشعار رباعی ویژه مشاعره

درباره بلاگ
وبلاگ خوش نویس
تبلیغات
پارس وب سرور
طبقه بندی موضوعی

عاقلان نقطه پرگار وجودند ولی

عشق داند که در این دایره سرگردانند

خوش نویس

خـدا مـرا به فـــراق تـــو مبتلا نکند

نصیب دشمن ما را نصیب ما نکند

ادیب نیشابوری

خدا گر ز حکمت ببندد دری

ز رحمت گشاید در دیگــری

سعدی

 

خــــدا را بر آن بنــده بخشایش است

که خلق از وجودش در آسایش است

سعدی

خـــــدا آن ملتـــی را ســــــروری داد

که تقدیرش بدست خویش بنوشت

اقبال لاهوری

خانه قرض دار هر جا هست

ملک الموت را نظـر گاهست

مکتبی

خنده بدمستی است در ایّام ما هشیارباش

محتسب بو می کند این جا دهــان پسته را

طالب کاشانی

خنـده کن خنـــده چو سوری ز طرب بـــا دلبــر

مست شو مست، چو نرگس به چمن بادلدار

رهی معیّری

خاک من زنده به تأثیر هوای لبِ توست

سازگـــاری نکنـــد آب و هـــوای دگــــرم

سعدی

خونــابـــه فرستنـــد بهم چشم و دل مـــن

چون کاسه که همسایه به مسایه فرستد

فضلی جرفادقانی

خواهم من از خدا به دعا صد هزار جان

تـــا صـــد هــــزار بـــار بمیرم بــــرای تـو

هلالی جغتائی

خط سبزی به رخ سبز، مرا کرد اسیر

دام همرنگ زمین بــود، گرفتـار شدم

غنی کشمیری

خنــده ها بـر لب مـن بــود و کس آگــاه نشد

زین همه درد خموشانه که بر جان من است

مهدی سهیلی

خوش نویس

و خدا خواست که یعقوب نبیند یک عمر

شهر بی یار مگر ارزش دیدن دارد..؟!

خوش نویس

دیدی که مرا هیچ کسی یاد نکرد

جز غم که هـزار آفــرین بر غم باد

مولانا

دلی کـــز معرفت نــور و صفا دید

به هر چیزی که دید اول خدا دید

سلمان هراتی

 

دلم تنهاست مـاتم دارم امشب

دلی سرشار از غم دارم امشب

سلمان هراتی

دیدی ای دل که غم عشق دگر بار چه کرد

چـــون بشد دلبـــر و بـــا یار وفـادار چه کرد

حافظ

در دایـــــره قسمت مـــــا نقطه ی تسلیمیم

لطف آنچه تو اندیشی حکم آنچه تو فرمایی

حافظ

دارد بـــه جانــــم لـــرز می افتــــد رفیــق؛ انگار پاییزم

دارم شبیه برگ های زرد و خشک از شاخه می ریزم

سید محمد علی آل مجتبی

در این سرای بی کسی کسی به در نمی زند

به دشت پــــر ملال مـــــا پرنــــده پــر نمی زند

هوشنگ ابتهاج

دستم به ماه می رسد امشب، اگر که عشق

دست مــــرا دوبـــــاره بگیرد، مگــــر کـه عشق

عبدالمجید اجرایی

درست اول این نــوبهـــــار عاشق شد

دلم میان همین گیر و دار عاشق شد

عبدالله اسفندیاری

در شبی پر ستاره و آرام دختری در عذاب می میرد

دختری در عذاب تنهایی غـــرق در التهاب می میرد

مرضیه اکبرپور

دارد تمام عشق من از دست می رود

انگیــزه های زیستن از دست می رود

میثم امانی

دنیا به روی سینه ی من دست رد گذاشت

بر هـــر چـــه آرزو به دلم بـــود سد گذاشت

میثم امانی

دادیــم ز کف نقـــــد جــوانــــی و دریغــــــا

چیزی به جز از حیرت و حسرت نستاندیم

رعدی آذرخشی

دام تزویـــر که گستردیم بهــر صید خلق

کرد ما را پایبند و خود شدیم آخر شکار

پروین اعتصامی

دانه ای را که دل مـوری از آن شاد شود

خوشی اش روز جزا تاج سلیمان باشد

صائب تبریزی

دانه بهتــــر در زمین نــرم بالا می کشد

سرفرازی بیشتر چون خاکساری بیشتر

صائب تبریزی

دانی ز چه غنچه خون کند چهره ز شرم؟

زان روی کــه کـــار او گل انداختــــن است

مشفق کاشانی

دایم دل خـود ز معصیت شـاد کنی

چون غم رسدت خدای را یاد کنی

حسن دهلوی

در آغاز محبت گر پشیمانی بگو با من

که دل ز مهــرت بر کنم تا فرصتی دارم

رفیعی کاشانی

در آن ساعت که خواهن این و آن مُرد

نخواهنــد از جهــــان بیش از کفن برد

سعدی

در آن نفس که بمیــرم در آرزوی تــــو باشم

بدان امید دهم جان که خاک کوی تو باشم

سعدی

در این بازار گر سودیست با درویش خرسندست

خدایــــا منعمم گــــردان به درویشی و خرسندی

حافظ

در این بهار تازه که گل ها شکفته اند

لبخنـــد عشق زن که شکوفا ببینمت

مفتون امینی

در این دنیا کسی بی غم نباشد

اگـــــر باشـد بنــــی آدم نبـــاشد

خاقانی

در این فکــرم که خواهی مانــد بـا من مهربان یا نه؟

به من کم می کنی لطفی که داری این زمان یا نه؟

وحشی بافقی

در جوانـی حاصل عمـــرم به نادانی گذشت

آنچه باقی بود آن هم در پشیمانی گذشت

غزنوی

خوش نویس

خشت بر خشت زوایای جهان گردیدم

منزلی امن تر از گوشه تنهایی نیست

خوش نویس

این مطلب به منبع اصلی خود یعنی مجله الکترونیک مگونیک منتقل شد.

هم اکنون می تواند این مطلب را در  چرا باید مشاعره کنیم؟؟ از مجله الکترونیک مگونیک ببینید.

 باری مشاهده این مطلب روی لینک بالا کلیک کنید.

خوش نویس

رفت حاجی به طواف حرم و باز آمد

ما به قربان تو رفتیم و همانجا ماندیم

خوش نویس

تو نباشی من و این پنجره ها هم زردیم

شاید آخر سر پاییز توافق کردیم

خوش نویس

صد حیف که ما پیر جهان دیده نبودیم

روزی که رسیدیم به ایام جوانی

خوش نویس

من در پی خویشم به تو بر می خورم اما

آن سان شده ام گم که به من دسترسی نیست

خوش نویس
پارس وب سرور