تا که از جانب معشوق نباشد کششی
کوشش عاشق بیچاره به جایی نرسد
تا که از جانب معشوق نباشد کششی
کوشش عاشق بیچاره به جایی نرسد
تنی آلوده درد و لبریز غم دارم
ز اسباب پریشانی تو را ای عشق کم دارم
ترسم ای مرگ نیایی تو و من پیر شوم
آنقدر زنده بمانم که ز جان سیر شوم
تیری که زدی بر دلم از غمزه خطا رفت
تا باز چه اندیشه کند رای صوابت