صفایى بود دیشب با خیالت خلوت ما را
ولى من باز پنهانى تو را هم آرزو کردم
صفایى بود دیشب با خیالت خلوت ما را
ولى من باز پنهانى تو را هم آرزو کردم
شبی مجنون به لیلی گفت کای محبوب بی همتا
تـــو را عاشق شود پیـــدا ولی مجنون نخواهد شد
شادی مکن از زادن و شیـون مکن از مرگ
زین گونه بسی آمد و زین گونه بسی رفت
سال ها رفت و زیادم نرود دوست هنوز
تا چه کردم که مرا دشمن جان اوست هنوز